پایان دوره آموزشی

 

بعد از 15 روز آموزش فشرده و مرخصی یکی دو روزه ، آموزش بیشتر جنبه عملی پیدا می‌کند

میدان تیر و پیاده روی های طولانی با تجهیزات در کوههای اطراف.

عده زیادی بودند که شیطنت می‌کردند و فرمانده مجبور می شد آنها را تنبیه کند از جمله عضو ثابت این تنبیه ها هم ما بودیم .

فرمانده برای اینکه مدتی از دست ما راحت  شود قله کوه بزرگی که در نزدیکی میدان تیر واقع شده بود را در نظر می‌گرفت که باید تا سر قله رفته و بعد از رسیدن و دادن شعار الله اکبر بازگردیم .

فرمانده که فکر می‌کرد برای مدتی از دست ما راحت شده با شنیدن صدای الله اکبر  متعحب می‌ماند که چگونه به این زودی به  قله رسیدیم  .

خوب ما بچه روستا بودیم و چست و چابک.

در یکی از مانورهای آخر آموزش ، قبل از نماز صبح با تمام امکانات از پادگان زدیم بیرون و پس از طی کوهای اطراف ظهر رسیدیم میدان تیر.

مردادماه و هوای گرم و کویری یزد حسابی همه را تشنه کرده بود .

ولی آموزش بود و شرایط خودش کسی آبی همراه نداشت .

به آمبولانسی که همراه کاروان بود نزدیک شدم و تقاضای آب کردم

آنها هم اجازه آبرسانی ندشتند

راننده آمبولانس دلش سوخت و کمی آب داخل لیوانی ریخت .

هنوز در دستانم نگرفته بودم که فرمانده مثل باز شکاری حاضر شد و تمام آب فلاسک را روی سرم خالی کرد.آبی سرد و گوارا ، همین هم غنیمت بود

سایر نیروها که برای نوشیدن آب امیدوار شده بودند با دیدن این صحنه امیدشان نا امید شد و دیگر خیال همه  راحت شد.

البته بعد از پایان برنامه در همان نقطه پذیرای صورت گرفت .

بعدها در ساعات و روزهای ابتدای اسارت راز تشنه نگهه داشتن و تمرین تشنگی دوره آموزش خودش را نشان می‌دهد.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها